امیر تتلو نخبه است، هرطور که حساب کنیم. توانسته مخاطبان میلیونی برای خودش دستوپا کند و آنها را از این پلفترم به آن پلتفرم بکشاند. توانسته به همین مخاطبان و دلباختگان توهینهای اساسی کند و چیزی از کثرتشان نکاهد. موفق شده کلاهشان را بردار و دست در جیبشان کند، اما باز آنها را کنار و هوادار خود نگه دارد. یکروز چادر و روسری سرشان کرد و یک رو گیاهخوارشان کرد. یک روز وطنپرستشان کرد و یک روز زنستیزشان کرد. خِیلِ هواداران با همهسازهایاش رقصیدند و گویی نگویی که این همه تغییر و تغایر از کجا و چرا؟ همهکار کرد و چیزی از محبوبیتاش کاسته است.
سیاههی توانمندیهای تتلو البت محدود به همینمقدار نیست.او توانست روی ناو جنگی مملکت «رپ» کند و از «نخبه»ی دیگری همچون رائفی پور تاییدیه بستاند. با رئیس جمهور حال حاضرمان به گفتوگو بنشیند و با دستگاههای رسانهای جریان حاکم گعده کند.
در این سالها، کم ستاره و سلبریتی نداشتیم که چرخیدند و چرخنده شدند، اما هیچکداماشان نتوانستند مخاطبان خود را در حاشیهی این دگردیسیها حفظ نمایند. ماجرای هواداران تتلو، آدم را یادِ پیروان فرقهی جیم جونز میاندازد. هرآنچه «امیر» بخواهد آنها اجابت میکنند. هرچه مراد اراده کند، مریدان عرضه میکنند. بیراه نیست اگر بگوییم تتلو، مهمترین «اینفلوئنسر» حال حاضر مملکت است که میتواند با چند تکه محتوا، عمیقترینِ اثرات را بر مخاطباناش بگذارد.
نفی و تقبیحِ تتلو کردن اما بیشتر به آروغِ روشنفکری زدن شبیه است. نه او را آزرده میکند و نه فایدهای دارد. یک اشارت به «لشکریان»اش کافیاست تا ناقد از صحنه و صفحهی روزگارِ مجازی حذف شود. اما تأمل روی این حجم از «اثرگذاری» میتواند خیلی بدرد بخورد.
تتلوی آرمانگرا
تتلو هدفمند است. برنامه دارد و هیچکس و هیچچیز جلودارش نیست. حداقل اینطور مینمایاند. در راهِ هدف، تن به هر کاری میدهد و زبان به هر کلامی میگشاید. اینطور القا میکند که جهان را در دست گرفته و هرچه بخواهد را پدید میآورد. حقیقتا هم اینچنین بوده تا حالا. تتلو نشان داده «خواستن، توانستن است»، حالا در هر مسیر و با هر شیوهای که پیش آید.
در مُلک و مملکتی که از هر در و رسانهاش آیهی یأس میبارد و امیدواری و هدفمندی به بلاهت تشبیه میشود، یکی پیدا شده که از اهداف و عزم راسخاش میگوید. یکی پیدا شده که «عمل» میکند و کارش را پیش میبرد. آیا منِ ۲۰ ساله نباید غرض از عزم و ارادهاش شود؟ چه الگوی دیگری دارم؟
بیایید بپذیریم که مشکل عمدهی ما با امیر تتلو بر سر «ارزشها» و «هنجار»هاییاست که ما قبول داریم و او نه، ورنه اساس عملگرایی و آرمانخواهیاش را نمیتوانیم که نفی کنیم. میتوانیم؟
تتلوی ساختارشکن
تتلو هرروز یک حرف تازه دارد. یک کار نو میکند و یک ماجرای بدیع میسازد. تتلو مدتهاست که از مرز خواننده بودن عبور کرده و به یک جریان بدل شده. نمادی ساخته از خودش، برای بیانِ تفاوت در نسلی که متفاوت بودنشان به رسمیت شناخته نمیشود. تتلو مدام از «طرد شدن» و «درک نشدن»اش حرف میزند و به زعم من، با همین زبان توانسته در بین مخاطباناش همذاتپندازی و سمپاتی پدید آورد.
تتلوی جامعهساز
تتلیتیها برای خودشان زبان مخصوصی ساختند که مشابهاش را سراغ ندارم. ترکیبهای واژگانی مختص به خود را دارند، مشابه هم عکس میگیرند و حتی در انتخاب نام کاربریشان در شبکههای اجتماعی هم الگوهای مشابهی را برمیگزینند. این زبان در شکل و نوع پوششاشان هم رسوخ کرده، آنقدر که تتلیتیها میتوانند در خیابان همدیگر را بشناسند و به هم علامت دهند. تتلو توانسته یک «کامیونیتی» چند میلیونی مجازی بسازد که با یک فرمان او، یکشنبه چندصدهزارنفرشان او را در یک شبکهی اجتماعی ترند میکنند یا مخالفی را یه زانو در میآورند. تتلو، پیش و به از ما فهمیده که چطور «ارتش مجازی» بسازد، آنهم بدون اتاق فکر و بودجههای کلان.
امیر تتلو نخبه است، چه خوشمان بیاید و چه نه. ما پیرمردها نمیفهمیم که چرا، همانطور و همانقدر که علتِ ظهور و نفوذِ کیپاپها را فهم نکردیم. ما هنوز فکر میکنیم که دور دورِ ماست، اما خیلی وقت است که ما صرفا نظاره و بیشتر، غرولند میکنیم. فکر میکنم بهتر است به جای ردِ وجودِ پدیدهای بهنام تتلو و حذر از صحبت دربارهاش، ابتدا وجودش را بپذیریم و بهجای نفی و طرد مخاطباناش، به سازوکاری که میاناشان پدید آمده دقت کنیم.