اگر ایجاد عناوین شعلی تازه را یک معیار برای رشد در حوزهای تخصصی بدانیم، بیشک «صنعت محتوا» توسعهی معناداری را تجربه کرده. تا همین دو-سه سال پیش، عناوین شغلی محتوایی به «کارشناس بازاریابی محتوایی» و «مدیر محتوا» محدود میشد. اما حالا، در هر شاخهای، نیمدوجین موقعیت تعریف شده داریم و در سازمانهای بزرگ، تیمهای ۱۰ تا ۳۰ نفره با عناوین شغلی و طبعا مسئولیتهای مختلف بر سر کارند.
ما در نویسش، با موقعیتهای شغلی مختلفی سروکار داشتیم. از مدیران محتوا و استراتژیستهای محتوا تا ویراستاران و سردبیران. از کارشناسان تولید محتوا تا ویرایشگران علمی. از متخصصان سئو تا کارشناسان بازاریابی محتوایی درونزا (باور کنید، این آخری برای خود من هم جالب و تازه بود)
به فراخور تجربهی ۴-۵ سالهی گذشته در مقام پیمانکار و مجاورت با همکاریهای موافق و ناموفقِ بسیار، جای یک موقعیت شغلی را در تیمهای محتوایی خالی یافتم. فکر میکنم این موقعیت میتواند (و با کمی احتیاط، باید) در همهی تیمهای محتوایی حضور داشته باشد. اصراری بر عنواناش ندارم، اما فکر میکنم «توسعه دهنده محتوا» احتمالا گزینهی درستی برای این شغل پیشنهادیاست.
چرا به تعریف یک موقعیت شغلی تازه نیاز داریم؟
اول از همه، این مهم را بگویم که عنوان شغلی «توسعه دهنده محتوا» پیشنهادی تازه نیست و در ممالک غیر، مرسومیت دارد (این هم مصداقش) البته که مطمئن نیستم در عمل، شرح وظایفاش برابر و مشابه با آنچه به ذهن من رسیده باشد.
در یک تیم محتوا، فعالیتهای مختلفی در جریان است و افرادی که درون تیم حضور دارند، هرکدام مسئولیتهای مشخصی بر دوششان گذاشته شده. آنچه مغفول مانده، همآوایی زیرتیمها و افراد متخصص در تکههای مختلف تیم است.
به تجربه و مشاهدهی من، درون تیمهای محتوایی، زبان مشتری میان متخصصان سئو و محتوا پدید نیامنده و عمدتا، سطح تعامل و توامان درکشان از کار و تخصص هم، به داد و دهش تسک تنزل یافته.
کار زمانی با چالشِ بیشتر همراه میشود که پای عناصر بیرونی هم به موضوع باز میشود. کمتر تیم محتوایی را میتوان پیدا کردم که تمام یا بخشی از «تولید» خود را برونسپاری نکنند. اینجاست که ناهمآواییهای درونِ سازمان، به بیرون هم درز میکند و ماحصلاش میشود ناکارآمدی محتوا و فرایندهای محتوایی.
آخر از همه، این تاکید هم لازم است که گزارههای بالا، هرچند به تجربهی من مرسومیت دارد، اما بیشک مثال غیر هم وجود دارد. به بیانی دیگر، این عارضه «الزاما» در همهی تیمهای محتوایی وجود ندارد.
توسعه دهنده محتوا چهکار میکند؟
من فکر میکنم که به فراخور آنچه پیشتر نوشتم، «توسعه دهنده محتوا» ۴ وظیفهی اصلی را به عهده دارد:
- هماهنگی میان اجرا، نفرات و بازیگران مختلف تیم محتوا
- تعیین خط مشیهای مختلف برای واحدهای گوناگون
- تعیین یا ترجمهی اجرایی استراتژیهای محتوایی
- نظارت بر هماهنگی واحدهای اجرایی با اهداف کلان
به بیانی سادهتر، توسعه دهنده محتوا کارش، رهبری ارکستر محتوایی سازمان است که در نهایتا به «توسعه» منتج میشود.
چرا مدیر محتوا، نه؟
مدیر محتوا، از آن دست عناوین شغلی در حوزهی محتواست که خیلی تکلیفاش معلوم نیست. بسته به ابعاد تیم محتوا (و بازاریابی) ممکن از شرح شغلی متفاوتی برایاش در نظر گفته شده باشند. کم نیستند مدیران محتوایی که خود محتوای شبکههای اجتماعی را نیز تهیه و منتشر میکنند. معهذا، حتی اگر هم تعبیر از «مدیر محتوا» مشخصا «مدیریت تیم محتوا» باشد، احتمالا (و الزاما!) درگیریها و مسئولیتهای دیگری در شرح فعالیتهایاش وجود دارد که جلوی تامل بر فعالیتهای جاری را میگیرد.
حال، اینکه طیف مسئولیتهای مدیر محتوا چه هست و چه نیست، نیازمند واکاوی در نوشتارِ دیگریاست. اما در این نوشته، مبنای نظریام بر آن است که «مدیر محتوا در کسبوکارهای ایرانی یا مسئولیتهای اجرایی پررنگی دارند، و یا آنقدر درگیر مسائل کلانتر (نظیر استراژی، مدیریت تیم و…) است که نمیتواند بر فعالیتهای خرد و روتین نظارت کرده و عاملیت داشته باشد.
از کجا شروع کنیم؟
به نظرم میآید که برای ایجاد یا جذب این موقعیت شغلی، پیش از آنکه به دنبال آدمِ مناسباش بگردیم، لازم است که جای درست را برایاش ایجاد کنیم. نقطهی آغاز، بازبینی و اصلاح فرایندهای واحد محتواست. پیشنیاز جذب و نصب همکار تازه، آماده ساختن تیم موجود برای همدلی و همراهی با همکاری تازه است که باید قدرت نفوذ و تاثیر را برایاش در نظر داشته باشیم. ورنه که بود و نبودش توفیر و تفاوتی نخواهد داشت.
زندهباد مخالف من
آنچه پیش از این آمد و شما لطف کرده و آنرا خواندید، پیشنهادی از سمت من است. راستش را بخواهید، در یکی-دو سازمان که به پیشنهادم اعتماد کرده و آنرا اجرایی کردند، به نتایج مطلوبی رسیدم. اما خب، الزاما نمیتوان این یکی-دو پیشنهاد را الگو مناسبی برای یک «پیشنهاد قطعی» دانست. اگر نظر غیری بر این پیشنهاد دارید، تا تجربهی متناضی داشتید، لطفا زیر همین نوشته بنویسید.
این نوشته را در تاریخ ۹ شهریور ۱۴۰۱ و به بهانهی رویداد قلم نوشتم. فکر میکنم هنوز خرد است و باید تکمیلاش کنم. سعی میکنم در روزهای آتی، شاخوبرگ بیشتری به آن بدهم.