درباره‌ی چت‌جی‌پی‌تی – نسخه‌ی اول

سه روز است که دارم پروپزالی می‌نویسم. تمام آن‌چه باید در سند بیاید، توی ذهن‌ام هست. اما عین این سه روز، هربار مشغول‌اش شدم، وَری رفتم و کار را نیمه -بخوانید هیج- رها کردم.

مساله‌، دشواری نوشتن نیست، که «تردید» است. که آیا درست فکر کرده‌ام؟ آن‌چه فکر می‌کنم درست است، درست است؟ من می‌دانم، آن‌چنان که فکر می‌کنم می‌دانم؟


طی این سه‌روز، هربار نشستم تا بنویسم و ننوشتم و مقهورِ آن ترسِ «ناکافی بودن» شدم چه کردم؟ فی‌الفور، چت‌جی‌پی‌تی را فراخواندم. شرحی نوشتم، پیشنهادهایی گرفتم و پشت‌بندش به خودم کفتم وَه! احسن بر تو ای مصنوعِ دستِ بشر! بعد در همان حال که خوش‌خوشانم بوده که داشته‌های بهتری روی میز و زیرِ دستم دارم، ترس هم آمده. ترس هم آمده و بَرَم داشته. که اگر این زبان‌نه‌بسته با چند فرمانِ ساده توانسته این‌چنین پاسخ‌های به‌کاربیایی بدهد، پس «من» این وسط چه ارزشی دارم؟ من به‌چه کار می‌آیم؟


دوباره سراغِ آن صفحه‌ی سفیدِ وامانده می‌روم و در دل یک «گور بابای چت‌جی‌پی‌تی» می‌گویم. می‌خواهم بر اساس آن‌چه در ذهن دارم -که حالا بخشی‌اش «از آنِ من» نیست و از همانی‌که لعن‌اش کردم تراویده و حالا «از آنِ من» شده- کار را تمام کنم. یکی-دو جمله می‌نویسم.

انگار توانِ رفتن به سطرِ بعدی را ندارم. تشویشی میانِ تردید و کمال‌گرایی. همان تکه‌نوشته را به چت‌جی‌پی‌تی می‌دهم و در کسری از زمان، یکی-دو ایرادِ نگارشی می‌گیرد و چند پیشنهاد مضمونی می‌دهد. سرآخر، فروتنانه پیشنهاد می‌کند که برایم متنی موجزتر و «بهتر» بسازد. جوابش را نمی‌دهم و صفحه را می‌بندم.


جی‌پی‌تی مرا می‌شناسد. شناخت‌اش باسمه‌ای‌ست و آن‌چه در حافظه‌اش از من و مطلوبات‌ام نگه داشته، محدود به همان مقداری‌ست که خودْ خواسته‌ام. خود بیان کرده‌ام: من تعریف کرده‌ام چه کسی هستم و چه می‌خواهم. صادق بوده‌ام؟ بله. لازم است که همیشه صادق باشم؟

من اما او را نمی‌شناسم و گاهی، یادم می‌رود که او «کسی» نیست. نقش، چیستی و «کیستی»اش را من مشخص می‌کنم. گاهی دستیار و مشاور می‌خواهمش و گاهی معلم یا معاشر. به یک تکه خمیرِ بازی می‌ماند که در چشم‌برهم‌زدنی سرشت‌اش را مشخص می‌کنم و می‌شود همانی‌که من خواستم. از پسِ این تعریف، ارتباطی «انسان‌وار» شکل می‌گیرد: پرسش از من، پاسخ از او. خواسته از من، اجابت از او.


دانستن یعنی چه؟ فکر کردن به چه کار می‌آید؟ تأمل دیگر یک مفهومِ پیشینی نیست؟ جی‌پی‌تی نسخه‌ی بهتری از ما می‌سازد یا خود نسخه‌ی بهتری از ماست؟ آن‌‌که بیشتر می‌داند، از فراموشی مصون است، سرعت بالاتری دارد و تازه، خسته و ناامید و ترسان و ملول و تهییج و غم‌زده هم نمی‌شود و از «فعلا» از «احساس» مبراست.


به کفایتِ انسانی‌که خود باشم، فکر می‌کنم و فکر می‌کنم این پرسش، ارزشِ آن‌را دارد که بهانه‌ی حضورِ چت‌جی‌پی‌تی‌ها، مدتی با خود حمل کنم. که به پاسخ برسم؟ نه. که جای خود را در دنیای قشنگِ نویی که پیش چشم‌مان در حالِ شکل گرفتن است، پیدا کنم.

Total
0
Shares
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

Total
0
Share