همهی آدمهایی که من رو میشناسند، میدونند که دانشگاه نرفتم و به عنوان یک مبلّغ ” دانشگاه نرفتن ” فعالیت میکنم. از نظر من دانشگاه رفتن چیزی جز اتلاف وقت نیست و خوشبینانه ترین تعریفی که میشه ازش داشت ” کسب حداقل دانش در حداکثر زمان” هست. البته من خیال ندارم توی این نوشته ایدم رو درباره معایب دانشگاه دوباره مطرح کنم، اتفاقا میخوام از جنبه مخالف بهش نگاه کنم و بگم که به عقیده من دانشگاه رفتن چه فایدههایی میتونه داشته باشه.
۱-با اجتماع درگیر میشوید
هرروز سوار تاکسی میشید، تو صف نونوایی میایستید، با مترو اینور-اونور میریدو با آدمهای مختلفی برخودهای کوتاه مدت دارید. آدمهایی که از شما دورند، ولی بیشتر از اون چیزی که فکرش رو بکنید به شما نزدیکن و روی زندگی شما تاثیرگذار. شما توی روابط کوتاه مدت و تصادفی شانس این رو ندارید که دیگران رو بشناسید. اما توی جوامع خصوصیتر ( مثل دانشگاه، محل کار و پادگان ) این فرصت رو دارید که قصهی واقعی آدمها رو به زبون و تعریف خودشون بشنوید. دانشگاه به شما کمک میکنه که مردمشناس، رفتارشناس و در کل جامعهشناس بهتری بشید.
توضیه اخلاقی : هیچ فرصتی رو برای شناختن آدمهای جدید از دست ندید. فضولی نکنید، تو زنگی مردم سرک نکشید و طوری رفتار کنید که خودشون با کمال میل و اونطوری که خودشون دلشون میخواد، خودشون رو براتون تعریف و تفسیر کنند. با شناخت افراد، جامعتون رو شناختید و با شناخت جامعه میتونید خودتون رو بهتر پیدا کنید. کیفیت زندگیِ شخصی و شغلی شما ارتباط مستقیمی با شناخت نقشِ اجتماعیتون داره.
من چیکار کردم : من از فرصت خیلی بهتری به اسم خدمت و پادگان استفاده کردم. همینطور من شبکههای ویژهای ساختم که متشکل از آدمهای مختلف تو پوزیشن های مختلف اجتماعی هست.
۲- شبکه میسازید
کارکرد دوم دانشگاه، گسترش شبکه اجتماعی شماست. حداقل دو تا از دوستان نزدیک من استارتآپشون رو همراه با دوستِ دوران دانشگاهشون ایجاد کردند و الان هم وضعیت نسبتا خوبی دارند. ارتباطاتی که توی محیطهای “مثلا” علمی ایجاد میشه، این ویژگی رو داره که شما رو به آدمهای همسطح ( از نظر دانش) و غیرهمسطح ( از نظر موقعیت اجتماعی ) نزدیک میکنه و اگر کمی هوشیار باشید، میتونید بهرهبرداری خوبی از این قضیه بکنید.
توصیه اخلاقی: بهره برداری با بهرهکشی خیلی فرق میکنه. شبکه زمانی پایدار هست که همهی اعضای اون برای هم ارزشآفرینی کنند. پس سعی نکنید مخِ مناسبترین فرد رو بزنید و از ویژگیهای اون استفادهی صرف کنید. دنبال آدمهای مکمل باشید. غیر از این، راه به خطاست.
من چیکار کردم: محیط کار از هر محیط دیگهای برای ساختن و پرورش دادن شبکهی اجتماعی مساعدت تره. من این شانس رو داشتم که ظرف پنج سال گذشته توی حداقل چهار محیط کاملا متفاوت تجاری کار بکنم و جدای از کلی تجربه، با آدمهایی آشنا بشم و رابطه برقرار کنم که امرور تقش مهمی تو کسب و کار فعلیم دارند.
۳- موقعیتهای شغلی بهتری پیدا میکنید
این مساله، محدود به ایران نیست و متاستفانه همه جای دنیا مدرک تحصیلی ارزش بالاتری از تجربه و دانش فنی داره ( تو بهترین حالت، برابره ) به هرحال تو شرایط فرهنگی و اجتماعی مملکت ما، مدرک یعنی یک ویژگی خیلی مثبت برای پیدا کردن یه موقیت شغلی مناسبه. پس میتونید امیدوار باشید که اگر مدرک خوبی گرفتید، لازم نیست حتما در کوزه بگذارید و میتونید به عنوان جزئی از رزومهی خودتون به شرکتهای مختلف ارائه بدید.
توصیه اخلاقی: مدرکِ صرف، واقعا جایی بهتر از درِ کوزه نداره. سعی کنید ضمن تحصیل “مثلا” آکادمیک، تو همون حوزهی تحصیلی مهارت هم کسب کنید. اگر کامپیوتر میخوید، حداقل برنامهنویسی به یه زبان خاص رو هم یادبگیرید .
من چیکار کردم : من روزی که تصمیم گرفتم دانشگاه رو فراموش کنم، این رو هم پذیرفتم که نباید به امید موقعیتِ شغلیای باشم که جامعه بخواد برام فراهم کنه. پس باید خودم، خودم رو بسازم و به قولی روی پای خودم بایستم. اینه که با همهی مشکلاتی که بود و هست، استارتآپ خودم رو لانچ کردم و الان هم واقعا راضیام.
۴- آکادمیک یاد میگیرید
اگر نگاه رو ازرروی رشته های فنی برداریم و سمت رشتههای علوم انسانی معطوف کنیم، واقعا دانشگاه چیز معرکهایه. اگر به روانشناسی علاقه دارید، یا مثلا مثلا من جامعه شناسی رو دوست دارید دانشگاه رفتن بهترین گزینه نیست، بلکه تنها گزینست.
توصیه اخلاقی: برخلاف عقیدهی قبلیم، معتقدم که آدم باید یک سری از علوم و مباحث پایه رو رو بدونه. دانشگاه نگاه پایه شما رو نسبت به رشته مورد تحصیلتون ایجاد میکنه
من چیکار کردم: متاستفانه هیچکار. درباره رشته اصلیم، کامپیوترو شبکه کمی دست وپا زدم و مقاله و کتابهای پایه رو خوندم. اما خیلی مستمر نبودن. راه بهتری سراغ دارید؟
۵- همسر پیدا میکنید!
نخنید! به طور آماری بخوام بگم نزدیک ۸۰ درصد دوستانِ دانشجو و دانشگاه رفتهی من، عشق اول و آخر زندگی خودشون رو تو همین محیط پیدا کردند! برخی مزدوج شدن، برخ در صف انتظارن و برخی هم کماکان به هم مشغول 🙂
توصیه اخلاقی: ندارد
من چیکار کردم : …
اصلا هم خوب نیست ! من که با ۳ و ۴ کاملا مخالفم. ۱ و ۲ هم بستگی به شخص داره. گاهی اثر منفی می زاره !
مورد سوم، برای مواردی که فرد میخواد وارد محیط های دولتی و نیمه دولتی و حتی شرکتهای بزرگ بشه کاملا الزامیه! البته من باز تاکید کردم که بدون تخصص کاربردی نداره
مورد چهار هم کاملا بستگی به این داره که دقیقا حوزهی کاریت چی باشه. اگر مدیر یه دپارتمان یا شرکت باشی نیاز پیدا میکنی که به یک سری مسائل اشراف داشته باشی
من امسل کنکور دارم
البته تجربیم و اصلن رشته های تجربی رو دوس ندارم و رشته های کامپیوتر و ای تیو اینارو دوس دارم
ولی نمیتونم برم
…
ای بابا خوب چه کاریه از الان علاقه نداری خوب معلومه به مشکل میخوری در آیندهی نزدیک …
ایشالله قبول نشی بری تغییر رشته بدی : ) )
بخش عمده مطلبتون با نگاه به رشته های فنی نوشته شده بود واسه همین من اظهار نظر نمی کنم ولی راجع به بخش علوم انسانی اش موافقم. ضمن اینکه می خوام اضافه کنم من خودم زمانی فک می کردم که دانشگاه لزوما مهم نیست و آدم می تونه همون دانش رو از طریق کتاب به دست بیاره ولی بعدا دیدم نکته ای که یک استاد می تونه درعرض ۱۰ دقیقه توضیح بده و کاملا ساده و قابل فهم به نظر میاد اگر استاد نبود ممکن بود با خوندن کتابهای مختلف و ساعت ها کلنجاررفتن با موضوع فهمیده نشه. در واقع نکته مهم در دانشگاه به نظر من “استاد”های باتجربه و باسواد هستن.
دربارهی رشته های انسانی این اصلا شدنی نیست. من شخصا نمونهی بارز همین تلاشم که نتیجهای نداشت. ولی دربارهی رشته های فنی کاملا متفاوت هست.
بازهم این مساله بیشتر تو حوزهی علوم انسانی مصداق داره، حداقل توی ایران نمیشه مدلی برای رشتههای فنی پیدا کرد. سرفصل های درسی ما اصولا کاربردی نیستند و جز موارد خیلی محدود برای مخاطب ارزش جندانی ایجاد نمیکنند