منطق سادهی بازار بر این است که عرضه و تقاضا در تعاملی مستمر، خود را با دیگری تنظیم کنند. به عبارت ساده، اگر عرضهی کالایی در بازار بیش از حد نیاز است، طبیعتا قیمت آن کاهش مییابد و در مثال غیر، با افزایش قیمت آن کالا مواجه خواهیم شد. حکومتها، حداقل در مورد کالاهای اساسی و روزمره، گاها خود را در این بازی میانجی میکنند و با اتکا به ابزار «قانون» و تعریف قیمت، سعی بر ایجاد نظرم در آن بازار خاص دارند. نمونهی نسبتا موفق آن در ایران، بازار آرد و گندم و نمونهی کاملا شکست خوردهی آن، بازار ارز و دلار است.
در این مقاله بنا نیست به اصول و قواعد بازار بپردازیم، و ای کاش لازم نبود که از درِ این منطق به موضوعی بپردازیم که میبایست فاصلهی معقولی با عرصهی تجارت داشته باشد. در چند ماه گذشته، تئاترهایی به صحنه رفتهاند که تعریفی تازه را از یک اثر نمایشی را به مخاطب فهماندند. بلیتهای چندصدهزار تومانی برای یک اجرای دو-سه ساعته، چیزی نیست که تئاتر ایران پیش از این تجربهاش کرده باشد. اخیرا، همزمان با آغاز بکار سالنی تازه در شهر تهران، حجم اعتراضات نسبت به این پدیده در بین فعالان حوزهی تئاتر بیش از هر زمان دیگریست. نگارندهی این سطور در جرگهی مخالفان است، و در ادامه سعی کردهام تا بدور از تنگنظری و با نگاهی عقلایی، دلایل مخالفت خود و طیف نسبتا گستردهای از اهالی هنرهای نمایشی را برشمرم.
- اثر هنری یا محصول تجاری؟
به شخصه همواره تا حد ممکن از عبارت مرسوم اما اشتباه «هنر برای هنر» دوری جستهام و معتقدم یک هنرمند میبایست همگام با پرداخت به وجوه آرتیستیک اثر خود، به مخاطب و «بازار» نیز نیمنگاهی داشته باشند و بتواند اثر و محتوا را به جامعهی مخاطب خود بشناساند. اما این مساله نباید بهانهای برای رفتارهای کاسبیمنشانه در بستر هنر، آنهم تئاتر گردد. فاصلهی چندبرابری قیمت نمایشهای تجملاتی باقیمت عرف در تئاتر ایران، تجارتی پرسود را عریان میکند که به اسم هنر شکل گرفته است. شوربختانه تعداد این قبیل آثار روزبه روز در حال افزایش است و سیاق تازهای در کنار بدنهی نحیف تئاتر خلق کرده است که به طور حتم، آسیبهایی انکارناپذیر را به هنرهای نمایش وارد میکند. تجارت در قالب هنر، آفت شومیست که در همهی رشتههای هنری در ایران نفوذ کرده و حالا نوبت تئاتر شده است. - قاعدهی بازار در مقابل قاعدهی تئاتر: اگر سری به سایتهای فروش بلیت تئاتر بزنید، از حدود قیمت بلیتهای تئاتر مطلع خواهید شد. قیمت بلیت تئاتر، بر اساس گروه اجرایی، زمان اجرا و سالن محل اجرا، رقمی بین ۱۵ تا ۴۰ هزار تومان است. در این بین، موفقترین اجراهای سال و برگزیدگان جشنوارههای داخلی و خارجی را نیز میتوان یافت. در بازاری که حدود قیمت در آن مشخص است و مخاطب بر آن مبنا، بودجهی فرهنگی خود را تنظیم میکند، ناگهان نمایشی با حجم وسیعی از تبلیغات و استفاده از چهرههای شناخته شدهی سینمایی، بلیت خود را با ۵ برابر عرف بازار عرضه میکند. آیا انتظار به نظارت بر این حوزه، گزاف و دور از منطق است؟ چطور ممکن است که دستگاههای ناظر بر قیمتگذاری سینما، کنسرتها و حتی گالریهای هنری نظارت داشته باشند، اما هنرهای نمایشی را به حال خود رها کنند؟
- تضعیف تئاتر به بهای چندهزارتومان بیشتر! اگر کمی پیگیر وضع تئاتر باشید، از حال و احوال نامساعد آن مطلعید. بسیاری از اصیلترین گروههای تئاتری، توان و امکان به صحنه بردن آثار خود را ندارند. هزینههای نامتعارف سالنهای خصوصی از یک سو، و شرایط و تبصرههای متعدد سالنهای دولتی از سویی دیگر، عملا اجرای نمایش را بیش از همیشه به رویایی دور از دسترس بدل کرده است. با فرض اینکه گروهی بتواند بر همهی این مصائب غلبه کند و اثری را به صحنهی اجرا ببرد، با مشکلی تازه به عنوان مخاطب مواجه خواهد شد. با در نظر گرفتن جامعهی محدود مخاطبین تئاتر در ایران/تهران، آیا میتوان ظرفیتی برای رقابت میان یک گروه تئاتری با بودجهی محدود و گروهی که با تابلوهای تبلیغاتی عریضش تمام شهر را فرش کرده است یافت؟
- تغییر در تصویر تئاتر: تبلیغات عظیم تئاترهای لوکس در تهران، موجب شده است که بخش عمدهای از مردم تصور کنند توان تماشای یک نمایش را ندارند. بخش عمدهای از جامعه که تئاتر در سبد مصرفشان جایی ندارد، در مواجهه با تبلیغاتی اینچنینی و قیمتهایی آنچنانی، به کلی امکان تماشای یک نمایش را از خود دور میپندارند. این در حالیست که میتوان با قدری هزینهی بیشتر نسبت به بلیت سینما، به تماشای یک تئاتر دانشجویی نشست و تجربهای تازه داشت.
واقعیت آن است که تئاتر برای کسانیکه مسئول اعتلای آن هستند، به طور مشخص نهادهای قانونگذار و ناظر بر این حوزه از اهمیت چندانی برخوردار نیست. سلبریتیها، حیات خلوت تازهای برای رشد و کسب درآمد یافتهاند و گویی کسی هم از این ماجرا ناراحت و ناراضی نیست. آنچه بیش از همیشه در این حوزه احساس میشود، تضعیف همه جانبهی فعالان هنرهای نمایشیست. اساتیدی که به کیفیت اثر میاندیشیدند و در دانشگاه درسِ تقدم هنر بر تجارت میدادند، امروز خود ناگزیر به تن دادن به عرصهی تجارتِ هنرمآبانهاند.
با نگاهی به کشورهای موفق در عرصهی مدیریت تئاتر، میتوان دریافت که همهی گروهها با جامعههای هدف مختلف توانستهاند به موازنهای منطقی در بازار برسند و حضور یکی، مانعی برای رشد و کار دیگری نیست. دولتهای با تخصیص منطقی بودجه به تئاتر و تقسیمبندی عادلانهی سوبسیدها بین ردهها و گروههای مختلف، و توئمان ایجاد آگاهی عمومی برای مخاطب، همهی انواع تئاترها را سرپا نگه داشتهاند. در ایران اما، متولی نه مطالعه و شناخت درستی از مختصات تئاتر داخلی دارند و نه ایدهای نسبت به آنچه خارج از این مرزهای اتفاق میافتند. در این بیسامانی، تاراجگرانِ هنرمندنما، از ظرفیتهای محدود موجود، نهایت استفادهی به نفع را میبرند و تئاتر را بیش از همیشه فقیر میکنند.
نهادهای ذیربط، ماحسب رسالت و مسئولیت خود موظفند برای بهبود این وضع ناگوار، اقدامات زیر در اقل زمان اجرایی کنند:
- نظارت بر قیمتگذاری آثار هنرمندی مبتنی بر شاخصهای مختلف کمی و کیفی
- نظارت بر شیوهی قیمتگذاری سالنهای خصوصی
- تخصیص منابع به ردههای مختلف حرفهای فعال در تئاتر
- تامین زیرساختهای لازم (سالن، رسانه و ابزار) برای گروههای مختلف
- تسهیم عادلانه و بدور از رانت منابع مالی و ابزارهای تبلیغاتی موجود بین شاخههای مختلف هنرهای نمایشی
- برنامهریزی عمومی برای آشتی مردم با تئاتر (نظیر آنچه برای سینما اتفاق افتاد)
هرچند پیشینیان و اساتید واقعی تئاتر، پیش از این بارها و به انواع مختلف به این موارد اشاره کردند و هیچ اتفاقی نیافتاد، اما چارهای جز امیدواری برای فعالان و علاقهمندان به تئاتر نیست. باشد که روزی، امیدومان به فرجامی نیک مبدل شود.