حتی اگر کتابخون هم نباشید، از مشکلات این فضا خبر دارید و میدونید که صنعت نشر در ایران، خیلی حالواحوال خوبی نداره. آمارها نشون میدن که هرسال از تعداد ناشرین فعال کاسته میشه، تیراژ هر کتاب شیب نزولی داره و عناوین با کیفیت کمتری روونهی بازار میشن. اقتصاد نشر در ایران درست کار نمیکنه، هم بخاطر اینکه مخاطب کمه و هم اینکه ناشرین خیلی حواسشون به نیاز روز مخاطب است. اگر به طور مستمر به کتابفروشی ها سر بزنید، احتمالا متوجه شدید که عمده کتابهای تازه منتشر شده، از ناشرین محدود بیرون میان و عملا تعداد انتشارات غیرفعال به غایت کمه.
توی این پست نمیخوام دربارهی بازار نشر ذکر مصیبت کنم، که اتفاقا میخوام به پتانسیلی اشاره کنم که میتونه درآمدزا باشه و تا حدودی اونها رو از مخمصهی فعلی نجات بده، اما خیلی توجهی بهش ندارند. مسالهای که من به کرات باهاش مواجه میشم، عدم امکان تهیهی کتابهاییه که چاپ اونها تموم شده.
مساله از این قراره: یکی تصمیم میگیره کتابی بنویسه، ترجمه کنه و یا ماحصل تحقیق و پژوهشش رو منتشر کنه. سراغ ناشر میره و با هم به توافق میرسند و اثر در قالب کتاب و با تیراژی مشخص تولید میشه. کتابها در سطح کشور یا منطقهای محدودتر (مثلا شهر تهران) توزیع میشه و ملت هم اونها رو میخرن و از اونجایی که کتابها تولید مثل نمیکنند، بعد از یه مدت تموم میشه. معقول اینه که به محض اتمامِ موجودی، ناشر دوباره دست بکار بشه و سری دوم رو روونهی بازار کنه. اما خُب، همیشه هم اینطوری نیست. در واقع بهتره بگیم همیشه عقلِ سلیم اینطور حکمی نمیده و بهانههای زیر مطرح میشه:
مسائل اقتصادی
واقعیت اینه که ما ملت، حداقل در طول تاریخ معاصرمون، هیچوقت کتابخون نبودیم. این مدعا رو میشه خیلی ساده و با مقایسهی تیراژِ کتابهامون با ممالک خارجه ثابت کرد. لازم نیست راه زیاد دوری هم بریم، حداکثر تیراژ کتاب در ایران پنج هزار نسخه و در ترکیه، حداقل تعداد همین مقدار هست. خیلی وقتها، خیلی از کتابها هستند که چندین سال طول میکشه تا چاپ اولشون تموم بکشه و این یعنی اینکه سرمایهی ناشر، مدتها راکد میمونه. لذا از اونجایی که احتمالا عقلِ ناشرین محترم عموما پارهسنگ برنمیداره، تصمیم میگیرند که عطای اون اثر رو به لقاش ببخشند و از خیرِ تجدید چاپش بگذرند.
مسائل ارتباطی
گاهی وقتها اما دلیلی کاملا مخالف با مورد اول باعث میشه که یک اثر نتونه چاپ مجدد داشته باشه. کتابی با فروش بیشتر نسبت به پیشبینیِ اولیهی ناشر یا مولف روبرو میشه و یکی از طرفین رو “جو” میگیره و راضی به ادامهی همکاری با شرایط اولیه نمیشه. باید اعتراف کنم که حداقل بنا به مشاهات من، عموما مولفین زیر میزنند و حاضر نیستند بر اساس توافق اولیه کار رو ادامه بدن. البته همیشه هم علتِ اختلاف این نیست و هر دلیل دیگهای میتونه داشته باشه. مهم اینه که نمیتونن آبشون رو از یه جوی گذر بدن و اینطوری میشه که یه دعوای فرهنگی-هنری رخ میده. خروجیش چی میشه؟ اون کتاب میمیره یا نهایتا سر از بازار چاپ قاچاق درمیاره.
مسائل اعتقادی
بهرحال هرمملکتی برای خودش کلی قوانینِ نوشته و نانوشته داره، ضمن اینکه مسئولین هم سلایقی دارند که قطعا باید به اونها احترام گذاشته بشه و الی آخر! لذا، وقتی میگن فلان چیز نباید دیگه چاپ بشه، حتما نباید بشه دیگه. فقط یه قسمت بد داره که این سلیقه قابل پیشبینی نیست، کتابی ممکنه در یک دولت مورد تقدیر قرار بگیره و در دولت بعدی، مجوز چاپ نگیره.
مسائل خانوادگی
گاهی شخص مولف که آدمِ موجهی هم بوده، طبق شرایطی اثرش رو به ناشر سپرده و در زمان حیاتش با خوبی و خوشی با هم کار میکردند. بعد که سر بر بسترِ ابدی میگذاره، ورثهی محترم به نظرشون میرسه که میشه از ارثیهی فرهنگیِ بجا مانده از متوفی، منفعت بیشتری برد و تصمیم میگیرند، ادامهی همکاری با ناشر مربوطه رو متوقف کنند. از اونجایی که ناشر هم در مالکیت معنوی و تجاری اون اثر سهیمه، اجازهی بازنشر اثر رو از وارثان میگیره و اینطوری، جلوی ادامهی حیات و تکثیر اون کتاب گرفته میشه. این ماجرا در بازار موسیقی خیلی داغتر و شایعتره.
خیلی از کتب و آثاری که بنا به یکی از دلایل زیر تجدید چپ نشدند، منابع و آثار مهمی بودند که نبودشون حقیقتا میتونه مشکل ایجاد کنه. عموما هم دربارهی کتابهایی صحبت میکنیم که مدت درازی از چاپ آخرشون گذشته ونمیشه به پیدا کردن نسخهی دیجیتالش امیدوار بود. اگر هم جایی نسخهی الکترونیکی اون یافت بشه، عموما به صورت اسکن شده و با کیفیت ناگواره. پس همهی اینها، عملا نسخ دیجیتالی خیلی برای حقوق مولف وقعی قائل نشدند و آدم خیلی راضی نیست که از مال دزدی استفاده کنه! دقت کنید که داریم دربارهی چند هزار عنوان کتاب صحبت میکنیم که ما حتی از چاپ اونها هم مطلع نیستیم! خیلی از آثار مطرح ادبی جهان، پژوهشهای تاریخی که امروز خودشون میتونن دوباره به عنوان متریال لازم برای پژوهشهای تازه قرار بگیرند، و کتب علمی معتبر و بدون تاریخ مصرف در این حجم میگنجند که جز اسمی در ویکیپدیا اثر دیگهای ازشون نیست.
به واسطهی کار در نوار، شناختی نسبی از فعالین این صنعت دارم و تا حدودی از مدل فکریشون مطلعم. تصور میکنم که این مساله، چندان بدون راهحل هم نیست و میشه با فرمولهایی به مشکلاتی که پیشتر عنوان شد غلبه کرد. من خودم از همهی توانم برای رسوندن این مطلب به گوش آدمهای مرتبط استفاده میکنم، شما هم لطفا این لطف رو بکنید که بتونیم آرشیو محدود محتوا و کتب فارسی رو دوباره در اختیار داشته باشیم:
- نشر دیجیتال: استفاده از سرویسهای نشر دیجیتال قانونی مثل فیدیبو، طاقچه، نوار و امثالهم، بخش عمدهی مشکلت فوقالکذر رو حل میکنه. در واقع میشه بدون ریسک مالی، کتابی رو دوباره در معرض استفاده قرار داد و توئمان درآمد هم داشت. ضمن اینکه میشه با انواع فرمولها، شیوهی تسهیم درآمد رو بین طرفین ماجرا مشخص کرد که کسی متضرر نشه.
- چاپ بر اساس تقاضا: یکی از الگوهای خیلی خیلی موفق توی دنیا، پرینت بر اساس تقاضا هست. توی این مدل، کتابی چاپ نمیشه مگر یک نفر اعلام کرده باشه که اون رو میخواد و هزینهشو داده باشه. طبعا هزینهی خرید کتابی با این فرمول تولید قدری بالاتره، ولی نه اونقدر که آدم رو از خیر داشتنش بگذرونه! واقعا جای خالی یه استارتاپ این شکلی شدیدا در ایران احساس میشه (نمیدونم هست یا نه) و اگر یه نفر بخواد این کار رو بکنه، حتما برندهست. اگر کسی پایهی اینکار بود، من میتونم احتمالا کمکش کنم. میدونم که ناشرین از یه پیشنهاد اینشکلی استقبال میکنند و با انتخاب یه نیچ مارکت درست، همهچی میتونه خوب و سریع پیش بره.
- فروشگاه کتاب دست دوم: خیلی برام عجیبه که چرا ما هنوز توی ایران یه فروشگاه آنلاین تخصصی برای کتابهای دست دوم نداریم. البته روی دیوار و شیپور آرشیو خوبی از کتابهای مستعمل هست، و حوالی میدون انقلاب هم صدها کهنهفروشی کتاب وجود داره. اما هیچکدوم اون چیزی که باید باشند، نیست! این هم یک ایدهی استارتاپی دیگه که با یخورده دقت در انتخاب سورسهای مورد نیاز، احتمال اینکه آیندهی خوبی داشته باشه براش زیاده. هرچند این مدل مشکل رو به صورت بنیادی حل نمیکنه (چون تعداد کتابها محدوده) ولی میتونه تو وضع فعلی کارآمد باشه.
- کتابخانه ملی: بعضی از کشورها، کتابخانهی ملی فعالتری نسبت به ما دارند و هرسال کتابهایی که از قانون کپیرایت اون کشور خارج شدند رو به صورت رایگان و در قالب نسخ دیجیتال منتشر میکنند. برخی از دانشگاههای که پژوهشکدههای مرتبطی دارند هم به این ماجرا مشغولند. کاش کتابخانهی ملی ما هم به این موضوع فکری میکرد و یجورایی دسترسی رو منابع فاقد کپی رایت (حداقل) تسهیل میکرد. نمیدونم توی فکرشون هست یا نه، ولی امیدوارم که بهش فکری بکنند.
میدونم که احتمالا تعداد آدمهایی که این مساله دغدغهشون هست، خیلی کمن. اما باور کنید که اگر زیرساخت و مدل درستی و برای توزیع دوبارهی کتابهای یادشده به بازار ایجاد بشه، هم درش نفع اقتصادی هست و هم نفع فرهنگی.
مثل همیشه، اگر چیزی از قلم افتاده یا پیشنهادی دارید، لطفا با من درمیون بگذارید.
سلام و عرض ادب خدمت شما
مطلب شما رو مطالعه کردم و صرفاً لازم دونستم تجربه خودم در این بازار مورد بحث رو هم مطرح کنم چون جای موردی رو در مطلب شما خالی دیدم. چیزی که هرکسی که در بازار نشر به عنوان مؤلف و مترجم کار کرده باشه حداقل یک بار باهاش برخورد کرده و بهش اذعان داره.
به عنوان کسی که برای چاپ یک جلد کتاب دوبار تا به حال برخلاف میل باطنیم مجبور به شکایت از ناشرین شدم (و همچنان هم درگیرم)، جای این مورد رو در متن شما خالی دیدم و اون هم زیاده خواهی و منفعت طلبی فوق العاده زیاد ناشران هست. متأسفانه در دوبار کارم با این صنف، بار اول با ناشری کم تجربه و کار اولی، و بار دوم با ناشری مشهور و پرآوازه در زمینه کتب تخصصی مهندسی، هربار به دلیل این منفعت طلبی زیاد ناشرین عزیز علاوه بر خسارت مالی، متحمّل حجم فراوانی از استرس و اتلاف وقت شدم که باعث شد حتّی کار جلد دوم کتابم رو تا مدتی به طور کامل تعطیل کنم و عطای نوشتن رو به لقاش حداقل در بازار ایران ببخشم.
بازار مورد بحث شما بازاری سرشار از سود است و ناشرین محترم از این جریان به خوبی اطلاع دارند و متأسفانه مثل تمام کسب و کارهای ایران که افراد فقط به دنبال سود بیشتر هستن به هر طریقی، دوستان صنف چاپ و نشر هم از این قضیه مستثنی نیستند.
اونچه باعث سقوط این بازار در ایران شده بیش از هرچیزی حاصل این اندیشه ناشرین هست. از طرف دیگه در بخشی از متن، شما از سرمایهی ناشر صحبت کردید، مدتهاست که دیگه ناشرین روی هیچ اثری سرمایه گذاری نمیکنن و خود مؤلف یا مترجم باید هزینه چاپ و نشر و یک سری هزینههای اضافهتر (ساخت خود ناشرین محترم) رو متقبل بشه و یا در حالت دیگه، در ازای مبلغی ناچیز اثرش رو برای همیشه به ناشر بفروشه و دیگه قید اون اثر رو بزنه. حتّی برای توزیع اثر هم قرارداد جداگانه ای بسته میشه که اکثراً ناشرین با برداشت ۵۰ درصد از مبلغ کتاب (یعنی در واقع باز هم هزینه ای تحمیلی به شما به عنوان مؤلف یا مترجم) مبادرت به توزیع کتاب میکنن.
اونچه باعث شده اکثر مؤلفین و مترجمین به صورت شخصی به توزیع کتاب هاشون بپردازن در واقع این هزینههای فوق العاده زیاد و بیخود و بیجهتی هست که ناشرین در مقابل هیچ خدماتی، ازشون دریافت میکنن.
از طرف دیگه حتِی اگر شما به عنوان مؤلف یا مترجم اقدام به دریافت مجوز ناشر/مؤلف بکنین، در هیچ یک از اپلیکیشنها یا سایتهای فروش دیجیتال کتاب مثل فیدیبو یا کتابراه نمیتونید اثر خودتون رو منتشر کنید چون این شرکتها هم بر طبق قوانینشون فقط با ناشرین کار میکنن.
نتیجه اینکه به عنوان آدمی که تمام عمرش رو با کتابها گذرونده (چه در حال خوندن و چه نوشتن) به قطع یقین بهتون میگم، اونچه بازار نشر رو به اینجا رسونده مثل تمام کسب و کارای دیگه در ایران، راه غلطی بوده که فعالین این حوزه پیش گرفتن، سیاست های نادرستی که برای این حوزه وضع شده و از طرف دیگه عدم نظارت کافی بر فعالین این حوزه. اونچه در این صنف بیش از همه آزاردهندست و از طرف دیگه تعجب برانگیز! حجم عظیم بیقانونی ناشی از عدم نظارت کافی و رها شدگی این صنعت هست.
پینوشت: در این حوزه قطعاً ناشرین درست و قانونمند هم وجود دارن که در این بازار آشفته و بیقانون، این عزیزان خودشون هم خسران زده محسوب میشن.
ممنونم از توضیح کاملی که نوشتید، و چه خوب که گفتید. من تا این حد درگیر ماجرا نبودم و با ابن جزئیات ازش اطلاع نداشتم.