لئو تولستوی رو عموما به واسطهی رمانهای مفصلش مثل جنگ و صلح و آناکارنینا میشناسند. مرگ ایوان ایلیچ یکی از کوتاهترین رمانهای تولستوی هست که تا حدود زیادی، شکل روایی متفاوتی نسبت به سایر آثارش داره. «مرگ» دستمایهی تولستوی هست و از نگاه محتضر به این رخداد نگاه میکنه.
بر خلاف باقی آنچه از تولستوی خواندم، سادگی عمیقی در همهی بخشهای مرگ ایوان ایلیچ جریان داره و بهجز در یکی-دو بخش کوتاه که سعی داره از زبان ایوان ایلیچ جهانبینیشو پیرامون مرگ به اشتراک بگذاره، در باقی، به شرح یک زندگی واقعی پرداخته.
خواندن این رمان کوتاه، احتمالا کمی شما رو مکدر و فاصلهتون رو با فهم مرگ کمتر میکنه. من ترجمهی جناب سروش حبیبی رو از اثر خواندم که فکر میکنم بهترین گزینهست.
از اینجا به بعد، ممکنه کمی داستان رو لو بده! پس اگر مرگ ایوان ایلیج رو نخواندید و بنای خواندنش رو دارید، از مطالعهی باقی این نبشته صرفنظر کنید.
مرگ در میزند
تولستوی رمان مرگ ایوان ایلیچ رو در سن ۶۰ سالگی نوشته. با کمی تعمیق در زندگی تولستوی میشه فهمید که در حدود همین برهه هست که در شیوه و سلوک زندگیش بازنگری اساسی داره و به عنوان یکی از اعضای طبقهی اشراف به منطقی ثابتقدم تبدیل شده.
ایوان ایلیچ، سوژهی اصلی داستان هم به همین طبقه تعلق داره: گروهی که با کمترین تلاش، در مسیری هموار قرار گرفتند و سطحی مترقی از زندگی رو تجربه میکنند. اما خالی از عارضه و مساله هم نیستند. پیوندهای سست، چه در سطح خانواده و چه دوستان، مهمترین چیزی هست که تولستوی در این رمان روش دست میگذاره. همسر ایلیچ، چندساعت پس از مرگش، دغدغهی دریافت مقرری بیشتر داره، همکارانش در تلاش برای تصدی سمتش هستند و دوستانش به فکر قمار شبانهشان.
ایلیچ بیمار میشه و مثل هر بیمار دیگری در ابتدا، راه رو به انکار و بعد تلاش برای درمان طی میکنه. درست از زمانیکه با واقعیت مرگ آشنا و از قرابتش مطلع میشه، سعی بر فهم زندگی و موقعیتی که درش قرار گرفته و خودش ایجاد کرده میگذاره. هرچند دیر، اما به کشف و شهودی نسبی میرسه و از آنچه درش هست، با چشمی دیگر نگاه میکنه.
خواندن مرگ ایوان ایلیچ، همونطور که پیشتر اشاره کردم، تا حدودی آزاردهندهست. حتی اگر تجربهی مواجهه با مرگ رو هم نداشته باشید، صحنهها و عواطفی که نویسنده سعی بر تعریفشون داره رو آشنا میبینید. خلوت، محتضر با مرگ رو نزدیک و این تجربه رو ممکن پیدا میکنید که همین، احتمالا چندان خوشایند نیست.
اگر این کتاب رو دوست داشتید، احتمالا از رمان یکی مثل همه از لذت خواهید برد. خوشحال میشم نظر شما رو هم دربارهی این رمان بدانم.