ماجرای صد فرمان ارتباطات از یکی-دو توییت معمولی و در بین بیحوصلگیهای یک روز کاری آغاز شد. مطابق انتظارم، بسیاری با جستارهای پراکندهای که نوشتم موافق بودند و همزاتپنداری کردند. اما چیزی که فکرش را نمیکردم، آن بود که همین پراکندهگوییها میتواند برای برخی مفید باشد. برای من و ما که بخش زیادی از عمر و روزهایمان را پای شبکههای مجازی و ابزارهای آنلاین سپری میکنیم، معنی و کارکرد رسانههای مختلف مجازی و به طبع آن، شکل و شیوهی ارتباطاتمان تا حدودی تعریف شده و همگون است. اما برای آن بقیه که در اکثریتاند و مثل ما به این فضا دچار و درگیر نیستند، ماجرا به این سادگی نیست.
در این صد فرمان/پیشنهاد، سعی کردم که پرتکرارترین خطاها و یا اشتباههای ارتباطی آنلاین را جمعآوری کنم. در حد یکی-دو جمله، به کمک بچههای مجلهی مدیریت ارتباطات طراحی و منتشر شد. حالا تصمیم گرفتم برای هرکدام از این فرامین، مختصری بنویسم و در وبلاگم آرشیو کنم تا اگر گذر کسی به این حوالی خورد، از چند و چونش هم مطلع شود.
برخورد آدمهای مختلف و تعاریفشان از حریم خصوصی با یکدیگر متفاوت است. برخی برای آن حد و مرز مشخصی ندارند و عدهای دیگر، در نشر و بروز هر بخشی از اطلاعاتشان محتاطاند. مستقل از اینکه قرائت هرکدام از ما از مقولهی حریم شخصی چیست و چه چیزهایی را درون و مشمولاش میدانیم و کدامها را نه، شمارهی تماس یکی از اقلام اطلاعاتی «شخصی» محسوب میشود که تنها به اذن شخص میتواند در اختیار دیگری قرار گیرد.
اگر میخواهید شماره تلفن شخصی را در اختیار دیگری قرار دهید، باید موافقت او را کسب کنید و مطمئن شوید که با واسپاری شماره تماسش به دیگری و دیگرانی که ممکن است آنها را بشناسد و یا نه، مشکلی نداشته باشد.
مسئولیت هماهنگی واسپاری شماره تماس یکی به دیگری با شماست، نه شخصی که شماره را از شما درخواست کرده است. فلذا اگر با درخواستِ دریافتِ شماره تماسی روبرو شدید، از درخواست کننده بخواهید تا زمان وصول تایید از شخص درخواست کننده منتظر بماند.