این نوشته رو آدمی مینویسه که تخصصش منابع انسانی نیست، اما طی سالهای گذشته موظف و ملزم به جذب نیروهای مختلف در پوزیشنهای متنوع بود و ناگزیر، چیزهایی رو در این مسیر تجربه کرده. لذا، احتمال اینکه «نظرات» من بنای علمی نداشته باشه وجود داره و به همین دلیل، شدیدا علاقهمندم نظرات مخاطب رو بشنوم.
دو روز قبل توییتی برای جذب همکاری جدید نوشتم به شرح زیر:
ما دنبال یه همکار خانم آشنا/علاقهمند به حوزهی روابط عمومی و بازاریابی هستیم که به ما تو اجرا و هماهنگی کمپینهای مختلف کمک کنه. حقوق مکفی و بیمه و امثالهم برقراره. آغاز همکاری میتونه از همین فردا باشه 🙂
من بخش عمدهی نیروهایی که به کار گرفتم و یا به کار گماردم (معرفی به سازمانهایی که خودم درشون نقشی ندارم) رو از طریق همین تویتر پیدا کردم و بنا به تجربه، پیدا کردن و جذب نیرو از این طریق، فرایند سریعتری نسبت به سرویسهای کاریابی داره. در این مورد خاص هم، بنا به تجربه، کلیاتی از پوزیشن مد نظر رو (بدون نام بردن از عنوان سازمان و عنوان دقیق شغلی) توییت کردم. اینکه اسمی از سازمان و پوزیشن دقیق در کار نبود، معلول به دو علت هست:
- برای مشاغلی که تجربهی کمتری لازم هست، وقتی از عنوان شغلی مشخص استفاده میکنی، آدمهای کمتری اعلام آمادگی میکنند. یعنی به تجربه به این مهم پی بردم که یکی از بزرگترین مشکلات کارجوهای تازه کار، اعتماد بنفس پایینه و این مورد ممکنه من رو از پیدا کردن همکاری مستعد محروم کنه.
- من مدیر منابع انسانی سازمان مذکور نیست و اخلاقا و منطقا، حق نام بردن از اسم اون شرکت رو در «رسانه شخصی» خودم ندارم. عملا دارم با منابع انسانی موازی کاری (البته با هماهنگی) میکنم. البته که مدیران بالادستی یا مدیر منابع انسانی، مستقیما این مورد رو متذکر نشده و یا از من نخواستند که اینکارو بکنم. اما باز هم به تجربهی پیشین، ترجیحم بر این هست که از مدیای شخصی استفادهی این چنینی نکنم. توئم بر اینکه وقتی اسم شرکت رو در آگهی شغلی میاری، باز هم ممکنه در دریافت رزومه مسائلی ایجاد بشه: اگر شرکت خیلی معروف باشه، کلی رزومهی بی ربط میگیری و اگر نباشه، ممکنه باز هم از دریافت درخواست از افراد مستعد باز بمونی.
بر خلاف همیشه، این توییت من بازخوردهای عجیبی داشت که فکر کنم هنوز هم توی منشنها موجود باشه. سرفصلوار، انتقادات به این پیشنهاد شغلی (اگر بشه این توییت رو یک فرصت شغلی تلقی کرد) در سه موضوع زیر بود:
- چرا روی جنسیت کارجو تاکید شده؟
- چرا دو موضوع بیربط/ کم ربط رو در این آگهی مطرح شده؟
- چرا بیمه به عنوان یک «مزیت» قید شده؟
جنسیت
من دو دلیل دارم که چرا این موقعیت رو برای یک خانم در نظر گرفتم. اول تعداد مردها در تیمی که این دوستمون بناست درش کار بکنه از خانمها بیشتره و بنا به تجربه، اگر بشه تعامل رو در جنسیت یک تیم که مستمرا با هم در تعاملند ایجاد کرد، برونداد و سینرژی بیشتری خلق میشه. دلیل دوم اما، باز هم عطف به تجربهست: شرح شغلی این دوستمون به گونهای هست که «به تجربه من» از یک خانم بیشتر و راحتتر از یک آقا بر میاد. در مورد اول، به نظرم حق داشتم که بخوام ترکیب جنسیتی تیمم رو مدیریت کنم، اما در مورد دوم که «بر اساس تجارب قبلی» اینطور «صلاح» دیدم رو مطمئن نیستم. یعنی نمیدونم که آیا درست پیشبینی کردم یا نه؟ در ادامه بیشتر در اینباره حرف میزنم.
موضوعات بیربط
همونطور که پیشتر گفتم، من در این آگهی عنوان شخصی مطرح نکردم و فقط با استفاده از دو کلیدواژهی بازاریابی و روابط عمومی، شمایی از فضای کاری همکار تازهمون رو توصیف کردم. در این باره هم، استدلالم این هست که کسی که میخواد تو فضای مد نظر کار کنه، میبایست به این دو اشراف یا حداقل علاقه داشته باشه
بیمه
دوستی نوشته بود که بیمه نه یک امکان که یک الزامه (نقل به مضمون) که البته حق با ایشونه. من هم البته منظورم این نبود که دارم آفری ویژه یا امکانی خاص رو به این پیشنهاد سنجاق میکنم. صرفا نیتم این بود که کارجو مطلع باشه که داره به مصاحبهی شرکتی که «حداقل» های کار حرفهای رو داره دعوت میشه.
از توضیح واضحات که بگذریم، چیزی که این دو روز فکرم رو مشغول کرده و توئمان من رو مجاب کرد که این مطلب رو بنویسم، مسالهی جنسیت در یک فرایند استخدام و دعوت بهکار هست. باز هم بنا به تجربه، معتقدم که جنسیت در برونداد بهتر در برخی مشاغل تاثیرگذاره. من شخصا معتقد نیستم فلان کار مردانه و یا فلان کار زنانهست (حداقل در خوداگاهم!) گواهم هم، استخدامهای به ظاهر نامتعارفی هست که داشتم و در عمل هم اتفاقا موفق بوده (ذکر مثال نمیکنم که مناقشهی تازه ایجاد نشه!) مسالهی من ابدا دربارهی این فرصت شغلی نیست، که توضیحش رو پیشتر نوشتم. مسالهم حالا کمی کلیتر شده: یکی-دو جا که پیشتر شاغل بودم، کارمند پشتیبان شیفت شب رو از آقایون انتخاب میکردند، چون «مشکلات» کمتری داشت. درواقع شرکت ترجیح میداد که «ریسک» نکنه و با جذب کارمند آقا، خودش رو «بحران»های احتمالی مصون نگه داره. یا مثلا من تا حالا ندیدم که منشی یک شرکت آقا باشه (بجز یه مورد در بخش دولتی) راستش رو بخواین، من هم اگر بخوام فرداروزی برای شرکتی منشی جذب کنم، حتما جنسیت خانم رو در آگهیم قید خواهم کرد. من اصلا معتقد نیستم که این موضوع، کمانگاری یا فرودستبینی خانمهاست. توئمان مقید به این هم نیستم که دارم سنتی برخورد میکنم و راه گذشتگان رو طی میکنم. مسالهی من، ریسک کمتر در کاره. من «بنا به تجربه» احتمال این رو میدم که برای فلان پوزیشن از یک خانم اثربخشی بیشتری دریافت میکنم، که البته ممکن هست که اشتباه کنم و یک آقا بتونه همون کار رو بهتر انجام بده. اما سوال اینه: چرا باید ریسک کنم؟
تاکید سهباره و آخرم رو هم بکنم و برم: مسالهی من تفکیک جنسیتی، برچسب زدن و جنسیتی نگاه کردن به مشاغل نیست. موضوع محدود به «تجربه»ست. تجاربی که حتما میتونه کامل نباشه و حتما ممکنه تجربهی غیری هم در کار باشه. اما من، نیاز دارم که ریسکم رو کاهش بدم و در مواردی خاص، گزینش بر مبنای تجربه از بار خطر کاهش میده. با توجه به اینکه من دارم از دید یک کاسب، و نه یکی که رسالتش اصلاح ساختارهای اجتماعیه به مساله نگاه میکنم، کارم غلطه؟ چه کنم؟ :ی
پ.ن: استفاده مکرر و در فرمهای مختلف از «تجربه» از این باب هست که مدام و مدام به مخاطبم بند اول این متن رو تکرار کنم : )
اینکه میگی موضوعت تجربه است یعنی درگیر همون کلیشه هایی که میگی نیستی هستی…