من هم مثل خیلی های دیگه بچگیم رو با قصه و داستان شروع کردم و از وقتی که یادم میاد، همیشه دنبال داستان بودم. بدون اینکه خودم متوجه باشم، این علاقه همیشه همراهم بود و کم کم ژانر ادبیات داستانی بخش اعظمی از مجموع مطالعاتی که داشتم رو به خودش اختصاص داد. بعدها و تو زمانیکه تئاتر کار میکردم، نمایشنامه هم به داستان و قصههایی که میخوندم اضافه شد و تا همین حالا، از هیچ فرصتی برای خوندن یه قصه، داستان یا نمایشنامه نمیگذرم.
چند وقت قبل با مانی قرار شد که یه سایت درست کنیم و قصههای خودمون رو اونتو بنویسیم که حاصل کار شد ۶۸۴۷۲۲.com که یه داستان سریالی رو با هم روایت کنیم. این داستان، فرجامِ خوبی نداشت و الان دو ماه از نشرِ اولین قسمتش گذشته و بعید میدونم به این زودیها به ادامه پیدا کنه …
اما چند روز پیش، یه اتفاق خیلی جالب افتاد که شخصا خیلی دوستش دارم. آقای مهرانی پیشنهاد قصه گویی آنلاین روی تویتر رو دادند و از اون شب، تقریبا هر روز یکی یا دو تا از دوستان قصههایی رو فیالبداعه توییت میکنن.
چیزی که من توی این حرکت خیلی دوست دارم این هست که هیچکدوم از کسانی که من تا حالا قصهی آنلاینشون رو خودنم، دغدغه و فعالیت اصلیشون قصهگویی نیست و تا جایی که من میدونم معمولا با کمتری تامل ممکن قصه ساخته و پرداخته و ارائه شده. اینه که شاید قصه ها ساختار منسجمی نداشته باشه یا کلی ایراد بهش وارد باشه، ولی با این حال یه حس خوب تو همشون هست. ضمن اینکه خوندن قصهی آدمی که تا قبل برداشت مشخصی ازش داشتم، بهم اجازهی شناخت بهتری رو میده…
من معتقدم که همهی آدم ها هم پتانسیل قصه گویی دارن و هم علاقش رو، منتها یه جور ترس یا عدم اطمینان باعث میشه که پا به گود نگذارند. پیشنهاد میکنم که از این فرصت استفاده کنید و شما هم قصه خودتون رو تعریف کنید . هشتگ قصه (#قصه) برای اینکار در نظر گرفته شده که اگر تویت های خودتون رو با این هشتگ مشخص کنید بقیه میتونن قصهی شما رو بخونن و نظراتشون رو به گوشتون برسوند. همینطور میتونید من رو فالو کنید، سعی میکنم قصه گوهایی که دور و برم هستند رو معرفی کنم .