لطفاً خودتو به مُردن نزن!

دیروز، روز خیلی بدی برای من بود . درست زمانیکه به نظر همه چیز خیلی خوب داشت پیش میرفت با دو تا خبر و اتفاق بد روبرو شدم . حالا اینکه چی‌ها خوب و بود و این اتفاقات و اخبار بد چی‌ها بودن اصلا مهم نیست، مهم اتفاقاتی هست که بعدش افتاد .
دیشب با یه حال تقریبا بد با یکی از دوستام رفتیم تئاتر، نمایشی که اصلا خوب نبود و تقریبا از نیمه‌ی دومش من سرم به خمیازه و نگاه کردن به ساعت گرم بود . بعد از اون هم با همون دوستِ گرام راهی بام تهران شدیم و شام خوردیم و دوساعتی ‌بی‌مقصد دور شهر چرخیدیم و بالاخره ساعت سه شب رسیدم خونه . خلاصه ترش اینکه از ساعت هفت شب تا سه صبح، هیچ کار خاصی صورت نگرفت بغیر از کلی حرف و یاد کلی خاطره از کلی موضوع که هیچ ربطی به هم نداشتند … ولی یه چیزی خیلی شگفت انگیز بود : من از حالِ بدِ روزم جدا شده بودم و با اینکه حواسم بود که چه احوالی رو پشت سرگذاشتم و چه مسائلی رو پیش رو دارم، بی اختیار خوشحال بودم و امیدوار تر از اونقدری که باید !!

صبح، کمی دیرتر از همشیه اومدم سرکار و بر خلاف همیشه اول ایمیل هایی که تو دسته‌ی سوم اولویت هستند رو بررسی کردم و اولین ایمیلی که خوندم، متن زیر بود :

شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو.
نرمش کن. بدو. کم غذا بخور.
زیر بارون راه برو. گلوله برفی درست کن.
هرچندوقت یک بار نقاشی بکش.
در حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن.
سفید بپوش. آب نبات چوبی لیس بزن.
بستنی قیفی بخور . به کوچکتر ها سلام کن.
شعر بخوان . نامه ی کوتاه بنویس.
زیر جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش.
به دوست های قدیمیت تلفن بزن.
شمال برو . شنا کن.

کاملتر : اینجا

خوندن این متن و فکر کردن به دستورالعملی که داده بود، تو لحظه هیچ تغییری تو حال و روز من نداشت . ولی باز به شکل عجیبی حالم رو خوب کرد و تا الان که دارم این پست رو مینویسم، حال من رو خوب نگه داشته …

راستش هیچوقت نتونستم به مباحثی که تحت موضوع ” موفقیت ” مطرح میشه و اینروزا بدجوری اپیدمی شده، دل ببندم و قبولشون کنم . ولی حداقل از دیشب به اینور به یه اصلی واقعا پی بردم : برای اینکه حالت خوب باشه و خوب کار کنی، حتما لازم نیست کار خاصی بکنی یا شرایط خاصی داشته باشی . فقط کافیه خوب فکر کنی .

گشت و گذارِ بی‌هدفِ دیشب ما، حداقل حسنی که برای ما داشت این بود که مجابمون کرد که میشه بی برنامه هم خوش بود، از هم صحبتی لذت برد و به هیچ و پوش زندگی خندید …

این متن و تک تک کارهایی که خواسته انجام بدیم، شاید تا شب از ذهن من بره و هیچ وقت هم جزء کارهای اصل من قرار نگیره، ولی بهم یاد داد که بهانه هایی که میشه برای بهتر بودن پیدا کرد، خیلی زیاد و دم دستی هستند ..

همین

Total
0
Shares
۱ بازخورد
  1. میلاد جان اول اینکه وبلاگت خیلی قشنگ تر شده و هرچند آدم یاد تویتر میافته اما شاداب تر از قبلی هستش
    دوم اینکه این متنی که گذاشتی عالی بود و گاهی واقعا درو میشیم از اینکه هدف و کار و درآمد و علاقه هامون
    همه و همه واسه این هستن که بیشتر از زندگی لذت ببریم اما گاهی این نکته یادمون میره
    خیلی دوست دارم نوشته هات و واقعا موثری میلاد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

نوشته‌های مرتبط
Total
0
Share