طبق آمارهای رسمی تا چهارهزار نفر و طبق آمارهای غیررسمی تا شصت هزار نفر. این، شُمار نفراتیه که هرسال به خاطر آلودگی هوا در ایران جونشون رو از دست میدن.
هوای تهران آلودهست. هرروز تعدادی به همین خاطر روونهی بهشتزهرا میشن و باقی ما هم، زمان عزیمتمون به اونجا نزدیکتر میشه. آسمون رو کمتر میبینیم، خاکستری رنگ اصلی شهرمون شده و بوی دود مجال نفس عمیق کشیدن رو ازمون گرفته. حواسمون هست؟
راهحلهایی مثل تعطیل کردن شهر، زوج و فرد کردن خودروها و امثالهم که طی چندسال گذشته مدام استفاده شده، بیشتر از اینکه به راهحل شبیه باشن به فرار از واقعیت و دور زدن مساله میمونه. به نظرتون وقتش نیست که فکری بکنیم؟
هفتهی هوای پاک، بهانهایه که به عوامل درگیر و موثر در آلودگی هوا (دولت، سازمانها و مردم) نسبت به نقش و مسئولیتی که در این پیشامد دارند تلنگر زده بشه. دولت حواسش رو جمع کنه که سوخت استاندارد به مردم بده، سازمانها و شرکتها و کارخانهها شرایط تولید و سرویسدهیشون رو بهینه و استاندارد کنند و در نهایت مردم، معقولتر و مسئولانهتر با این مسأله برخورد کنند.
هوادار کوچک
هم میشه دست زیر چونه زد و از از وضع موجود نالید و هم میشه آستین بالا زد و کاری کرد. به نظر کلاس پرنده، روش دوم جذابتر اومد و اینشد که پروژهی هوادار کوچک شکل گرفت. کمپینی که تلاشش، ترویج مشارکت در حفظ هوای سالم بین افراد مختلف جامعه، بخصوص کودکان هست و همونطور که روی وبلاگ کلاس پرنده بیشتر توضیح داده شده، به طور همزمان توی شش کلانشهر کشو برگزار شد.
صفحهی کلاس پرنده روی فیسبوک، اطلاعات کاملتری از این رویداد در اختیارتون قرار میده که میتونید ببینید و دنبال کنید. من از رضا بهرامی و تیمش ممنونم. نه صرفا به خاطر توجه هنرمندانه و خلاقانهای که به این مسأله داشتند، بیشتر بخاطر اینکه به ما یادآوری کردند که میشه فقط شعار نداد و در عمل کاری کرد نه تنها دوستداشتنی و خواستنی باشه، بلکه بتونه تأثیرگذار هم باشه.
ما باید چکار کنیم؟
نقش من به عنوان شهروند، مستقل از دولت و حاکمیت هست و این توجیح که دولت به وظیفهی خودش خوب عمل نمیکنه، دلیل خوبی برای شونه خالی کردنم از مسئولیت نیست. خیلی کارهای کوچیک، اما تأثیرگذار هست که میشه انجام داد و به ترویجش کمک کرد. میشه “هوادار کوچک” بود، میشه کمتر از ماشین شخصی استفاده کرد و به وسائط حملونقل عمومی (با همهی مشکلاتی که دارند) رو آورد، میشه به CarSharing فکر کرد، میشه موتور ماشین رو تنظیم کرد و… من اینا به ذهنم رسید، قطعا شما هم راهحل هایی به ذهنتون میرسه که ممنون میشم تو کامنت به من و بقیه یاد بدید.
برادرزادهی هفت سالهی من، هفتهی خوبی نداشت. دو شب بیمارستان بود و تا آخر این هفته نمیتونه بره مدرسه. دچار نوعی عفونت ریوی شده و باید دارو مصرف کنه. امیدواریم که زودتر حالش خوب بشه و دیگه مجبور نباشه با ماسک از خونه بیرون بره. همینطور امیدواریم که مشکلش کامل مرتفع بشه و تبدیل به یه درد همیشگی نشه. امیرمحمد ما، یک هفتهای میشه که خوشحال نیست و درست حسابی نمیخنده.
بین ۴۰ تا ۶۰ درصد گاز گلخانهای دنیا از ساختمانها و ساختمانسازی دنیا میاد که بخش اعظمیش مربوط به خانههای مسکونیه. ازین جهت معمارا باید دست بکار بشن. اما معمار ها هنرمند نیستن. معمارها در نهایت باید یک طرحی ارائه بدن که کارفرما خواسته و در جامعه بساز بفروش ما پول همه چیزه. در نتیجه با وجود این که در طولانی مدت خیلی صرفه جویی میشه (و در تولید انبوه حتی ارزونتر هم میشه) اما جلوی این کار گرفته میشه.
در نهایت ما معمارایی که احساس مسئولیت میکنیم، احتیاج به کاربرها و افرادی داریم که پیشتاز «خواستن» محصولات پایدار بشن و به نوعی باعث مد شدن این معماری بشن. شاید تحت تاثیر فشار اجتماعی بالاخره اهمیت این موضوع بیشتر از دیروز مورد توجه قرار بگیره.
متاسفانه بدترین مشکلی که داریم اینه که فرهنگ اجتماعیمون با «پول بیشتر، ارزش بیشتر» گره خورده و هرچقدر که قیمت یک چیز بالاتر باشه «کلاس» بیشتری هم داره. و همین مانع خیلی از اصول زندگی پایدار میشه. اصول و دیدگاهی که به فکر فرزندانمون و میراثیه که برای محیط طبیعت میگذاریم براشون هست.
خب شعار دادن و درد دل بحثه. این ویدئو رو لطفا ببین:
http://www.ted.com/talks/alex_laskey_how_behavioral_science_can_lower_your_energy_bill.html
من از این کمی الهام گرفتم و به نوبه خودم سعی کردم گیاهخواری رو رواج بدم. با این که هفتهای بیشتر فرصتش رو نداشتم، فقط از طریق فیسبوک تونستم ۳ نفر رو گیاهخوار کنم. و نه تبلیغ نمیکنم. فقط اشاره دارم به یک پدیده اجتماعی: فشار اجتماعی.
فشار اجتماعی موج اوله. دلیلمند بودن میشه عامل پایدار کننده این موج.
من سهم خودم رو انجام میدم. تا دلت بخواد در مورد معماری پایدار و اصلا زندگی پایدار سر و صدا میکنم. فقط امیدوارم که قبل از این که خیلی دیر بشه (خیلی هم دور نیستیم ازون زمان) بتونیم نتیجه تلاشها رو ببینیم.