درباره‌ی وبلاگ (۲) چرا وبلاگ بنویسیم؟

اگر پست قبلی این سری مطلب رو خونده باشید، احتمالا به قدر کافی از وبلاگ نویسی ناامید شدید. توی اون پست من از دلایلی که باعث شده بلاگرهای کمتری فعال باشند و ترجیه و تمایل‌شون به سمت شبکه‌های اجتماعی بره حرف زدم، و البته در آخر این رو هم اضافه کردم که ماجرا به این بغرنجی‌ای که به نظر می‌رسه نیست و هنوز هم میشه دلایل خوبی برای وبلاگ نوشتن پیدا کرد. چرا پست قبلی رو نوشتم؟ چون معتقدم کسی که می‌خواد وبلاگ بنویسه، اولا باید بدونه در امتداد مسیرش با چه ماجراهایی مواجه میشه و ثانیا باید متوجه باشه که وبلاگ نویسی اون‌قدرها هم کار ساده‌نیست، حداقل به سادگی قبل نیست.

وبلاگ نویسی، هنوز هم یکی از اصیل‌ترین و موجه‌ترین روش‌های «اعلام حضور» در فضای مجازیه. بی‌جهت نیست که بزرگترین تجار دنیا، سیاست‌مدارها و روزنامه‌نگارها که اتفاقا وضع‌شون توی سوشال هم بد نیست، دست از بلاگری بر نداشتند و بیشتر خودشون وبلاگ نویس می‌دونن تا سوشالر. این رو هم بگم که امروز دیگه صرفا به کسی که وبلاگ متنی داره بلاگر نمی‌گن و اون دسته از افرادی که روی اینستاگرام و یوتویب هم محتوا تولید می‌کنند رو بلاگر خطاب قرار می‌دن. پادکستر ها هم، خودشون رو منشعبی از وبلاگ نویسی می‌دونن و راستش، هیچکدوم خیلی هم اشتباه نمی‌کنن. اما در این سلسله پست، تمرکز اصلی من به شکل و شیوه‌ی کلاسیک وبلاگ و وبلاگ نویسی هست. 

پیش‌تر گفتم که هنوز هم دلایل خوبی برای وبلاگ‌نویسی هست. ناخواسته،‌ هرحسنی که برای وبلاگ‌نویسی به نظرم رسید به نوعی در تضاد با شبکه‌های اجتماعی بود. در واقع، آن‌چه وبلاگ دارد رو سوشال ندارد و بالعکس. ممکنه اینطور برداشت بشه که من با شبکه‌های اجتماعی ضدیت دارم، که البته خیلی هم اشتباه نیست! اما به واقع، مساله‌ی من الان نه تخطئه‌ی سوشال، که تاکید به کارکردهای وبلاگ و وبلاگ نویسیه. در ادامه به برخی از این موارد اشاره می‌کنم، و هیچ بعید نیست که در آینده با آیتم‌های جدید این بخش رو به‌روز نگه دارم.

  • تمرکز: برای توییت کردن، حقیقتا تمرکز یا  دقت خاصی مورد نیاز نیست و اساسا همین تا حدودی جذابش می‌کنه. هروقت که اراده کنی، می‌تونی یه توییت بفرستی هوا و از «تولید محتوا»یی که کردی خوشحال باشی! اما وبلاگ نوشتن به این سادگی نیست. خیلی که بخوایم مراسم رو ساده برگزار کنیم، فاصله‌ی ایده‌ی اولیه‌ی مطلب تا فشار دادن دکمه‌ی انتشار، چیزی حدود ۲ ساعت زمان می‌بره. دقت کنید که من دارم میانگین رو میگم، ممکنه یه پست کوتاه رو بشه توی نیم ساعت جمع کرد و در مقابل، برای جمع‌وجور کردن یه مطلب دو-سه هزار کلمه‌ای که به تحقیق هم نیاز داره، دو-سه روز زمان لازم باشه. ما آدم‌ها وقتی روی کاری یا چیزی متمرکز میشیم، خروجی بهتری داریم. یعنی به طور مشخص تمرکز موجب میشه که موضوع رو بهتر بفهمید (که برای خودمون خوبه) و در نهایت بهتر منتقل کنیم (که برای مخاطب بهتره) لذا با تمرکز بیشتر، که خروجی‌ش یه پست وبلاگ میشه، در وهله‌ی اول به خودمون برای درک بیشتر و بهتر موضوعی کمک کردیم و در وهله‌ی ثانی، به مخاطب «ارزش» بیشتری دادیم.
  • یادگیری: برای من، وبلاگ نویسی واقعا آموزنده بوده. من امروز این مهارت رو دارم که مقاله‌های یک تا دو هزار کلمه‌ای رو در کمتر از یک ساعت بنویسم، و این یعنی اینکه من همین الان می‌تونم از محل نوشتن ماهی ۳-۴ میلیون تومن پول در بیارم! من هیچوقت برای کپی رایتر شدن تلاش نکردم، اما به واسطه‌ی وبلاگ نویسی این مهارت رو بدست آوردم. و این همه‌ی ماجرا نیست، شما اگر آدم کلاشی نباشید، زمانی می‌تونید درباره‌ی موضوعی حرف بزنید که درباره‌ش بدونید. برای دونستن، ناگزیرید که بخونید و در نهایت، اون خوندن برای شما به «دانسته» تبدیل میشه. رفته رفته، این بازی اونقدر براتون جذاب میشه که نمی‌توید به سادگی از کنارش بگذرید و مدام موضوعات جذاب تازه‌ای جلوی پاتون قرار می‌گیره که تا کشفش نکنید آروم نمی‌گیرید. 
  • ماندگاری: واقعیت اینه که مانایی و ماندگاری یه پست روی سوشال مدیا چیزی کمتر از یک روزه که در بهترین حالت ممکن تا دو-سه روز هم دووم بیاره. بعد، زیر خرواری از محتوای مختلف دفن میشه و عملا دسترسی به اون امکان‌پذیر نیست. اما وبلاگ، یخورده با این ماجرا فرق داره. محتوا در وب از بین نمی‌ره و ممکنه تا سال‌ها بعد آدم‌ها بتونن با موتورهای جستجو پیداش کنند، ازش بهره ببرن و در شما هم مخاطبین بیشتری رو تجربه کنید. مثلا این وبلاگ از حدود هفت سال پیش راه اتفاده و در این سال‌ها، خیلی هم فعال نگهش نداشته بودم. اما یکی از پربازدیدترین مطالب اینجا، این مطلب هست که همون شش-هفت سال پیش نوشتم. من روی تویتر بیش از بیست هزار توییت نوشتم و اینجا کمتر از صد پست دارم. اگر مثلا یک هفته نه پستی بنویسم و نه توییتی بکنم، احتمال خونده شدن توییت‌های قبلی‌م خیلی کمه، اما مطمئنم که روزی ۲۰۰-۳۰۰ نفر به این‌جا سر می‌زنن.
  • رسانه: یخورده که عمقی‌تر به مفهوم وبلاگ و وبلاگ نویسی نگاه کنیم می‌بینید که شما عملا با هوا کردن وبلاگ‌تون، پاتون رو تو کفش رسانه‌های سنتی کردید. رسانه یعنی جایی که «افرادی» با جامعه حرف می‌زنند، رفته رفته جایگاه پیدا می‌کنند و در نهایت می‌تونن تاثیرگذار باشن. وبلاگ، همه‌ی این خصائص رو داره، با این تفاوت که انفرادی مدیریت و راهبری میشه و خبری از تحریریه و دبیر و سردبیر نیست. رسانه داشتن، همیشه کارآمده. چه برای اون حوزه‌ای که درباره‌ش می‌نویسید، و چه برای خودتون. مثل یک بلندگو عمل می‌کنه که باعث میشه صدای شما به گوش بقیه و مشخصا آدم‌هایی که مدنظرتون هست برسه. فرق با شبکه‌های اجتماعی چیه؟ وجاهت کمتری داره. ممکنه خیلی‌ها با این عقیده‌ی من مخالف باشن، اما به نظر من وبلاگ رسانه‌ایه که ضمن داشتن رسمیت بیشتر، کارکردهای متنوع‌تری هم داره و عملا میشه تاثیرگذاری بیشتری رو ازش انتظار داشت. روی شبکه‌های اجتماعی تاثیرگذاری از محل هم‌گرایی ایجاد میشه، این در حالیه که وبلاگ می‌تونه قائم به ذات محل خلق تاثیر باشه. از طرفی، شبکه‌های اجتماعی به دلیل محدودیت فضا و ماهیت وجودی‌شون، بیشتر شکل ناقل پیام رو به خودشون می‌گیرند و همیشه به یک مرجع یا ریفرنسی برای اتکا نیاز دارن. وبلاگ می‌تونه اینجا به کمک سوشال بیاد (یا بهتره بگیم سوشال به کمک بلاگ بیاد) و حرفی که در وبلاگ زده شده رو، با ابزاری مدرن‌تر به گوش آدم‌های بیشتری برسونه.
  • توسعه فردی: عبارت «توسعه فردی» درایران آدم رو بیشتر یاد دوره‌های پوچ و بدردنخور روانشنانی می‌ندازه، اما دونستن درباره‌ش واقعا بدرد می‌خوره. به زبان ساده، هرکاری که برای تبدیل کردن خودتون به ورژن بهتری از خودتون انجام بدید، به نوعی زیرمجموعه‌ای از توسعه‌ی فردی قرار می‌گیره. اعتماد به نفس‌تون پایینه؟ هرکاری برای رفع این مساله بکنید، عملا دارید در مسیر توسعه‌ی فردی خودتون حرکت می‌کنید. ورژن بهتری از شما با شناخت بهتر از خودتون حادث میشه، و به نظر و تجربه‌ی من وبلاگ ابزار خوبیه که بتونید به این موهبت دست پیدا کنید. چطوری؟ از بازخوردهایی که دریافت می‌کنید، از موضوعاتی که حول‌شون کنکاش می‌کنید، و در یادگیری‌هایی که به شکل تدریجی براتون اتفاق می‌افته.
  • برند شخصی: مهم نیست شغل و تخصص‌تون چیه، مهم اینه که در هر مهارتی، باید سعی کنید آدم شناخته شده‌‌تری باشید. وبلاگ و شبکه‌های اجتماعی، مکمل‌های خوبی هستند که با استفاده از اون‌ها بتونید خودتون رو بقیه معرفی کنید و اجازه بدید درک و شناخت بزرگتری از شما به دست بیارن. ممکنه بگید علاقه‌ای به قضیه ندارید، ولی نمی‌تونید بگید که بهش نیاز ندارید! قرار نیست کار  پیچیده‌ای بکنید، قراره توی یه فرمول ساده که کلی منفعت دیگه هم داره (که بالاتر بهشون اشاره کردم) با آدم‌ها حرف بزنید. استمرا در این مسیر، جامعه‌ی پیرامون‌تون رو به شما نزدیک‌تر می‌کنه و احتمالا موقعیت‌های جذاب زیادی رو پیش پای شما قرار می‌ده. دو تا از بهترین دوستای من آدم‌هایی هستند که از طریق وبلاگ من یا اون‌ها با هم آشنا شدیم و حقیقتا به نوعی در مسیر زندگی من، و تبدیل شدنم به اینی که الان هستم، مستقیم و غیر مستقیم نقش داشتند. 
  • پول: واقعیت اینه که از وبلاگ میشه پول “هم” در آورد! من هیچ‌وقت با این هدف وبلاگ نویسی نکردم، اما گزینه‌هایی رو می‌شناسم که از این راه پول در میارن. توی ایران و به زبان فارسی گزینه‌ها خیلی کمتره، ولی در سطح دنیا «بلاگری» به عنوان یک «شغل» پذیرفته شده. جذب تبلیغات، ریپورتاژ نویسی، کار پروژه‌ای و دونیشن جمع کردن، از جمله راه‌هاییه که وبلاگ‌تون می‌تونه براتون پول خلق کنه. احتمالا خیلی سریع و خیلی زیاد نیست، ولی می‌تونه اونقدری باشه که خوشحال‌تون کنه.

وبلاگ نوشتن حس فوق‌العاده‌ایه که واقعا نمیشه با چیز دیگری، جز کتاب نوشتن مقایسه‌ش کرد و فرق با نشر کتاب اینه که مسئولیت و هزینه‌ی اون رو نداره و توئمان سریع‌تر اتفاق می‌افته. از من می‌شنوین، خیلی ماجرا رو سخت نگیرید. بهترین گزینه برای شروع وبلاگ نویسی هم در ایران ویرگوله. هم بهتون زیرساخت رو میده و هم مخاطب. دیگه چی می‌خواین؟ اگر وبلاگ نوشتن رو شروع کردید، به من یه ندای کوچولو بدید که تا حد امکان در معرفی‌ش به بقیه کمک‌تون کنم.


هرچند خیلی معتقد نیستم که وبلاگ‌نویسی به راهنما و گایدلاین نیاز داره، ولی پست بعدی درباره‌ی «چگونه وبلاگ نوشتن» هست که خیلی زود منتشر میشه. اگر چیزی به ذهن‌تون می‌رسه که باید به این دو پست قبلی اضافه کنم بهم بگید، و اگر پیشنهادی برای پست بعدی دارید هم باهام به اشتراک بگذارید.

Total
0
Shares
۴ بازخورد
  1. این دو نوشتار در مجموع توصیف کاملی از شرایط وبلاگ‌نویسی در شرایط کنونی و فراگیر شدن شبکه‌های اجتماعی است. از خواندن‌شان لذت بردم. به عقیده من، اگر شوق نوشتن وجود داشته باشد، وبلاگ‌نویسی یکی از بهترین و جذاب‌ترین راه‌ها برای بروز این شوق است و با هیچ چیزی حتی فعالیت در شبکه‌های اجتماعی که بازخورد سریع‌تر و بیشتری به دنبال دارد قابل مقایسه نیست. حقیقتا اگر هدف نویسندگی باشد، شبکه‌های اجتماعی جذابیت خود را از دست می‌دهند. متشکرم از پرداختن به این موضوع.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

نوشته‌های مرتبط
Total
0
Share